یلدا

افسانه ات، نگاهت، هیجانت، متانتت و کلماتت جایی در من حک خواهد شد جایی در روحم ... در دل سوسوی ستاره های هزاران سال نوری آنطرف ترکه من تنها، جرقه ای ناپیدا خواهم بود در بیکرانگی هستیجهان در حافظه اش حفظ میکند که دوست داشتمتشاید روحت از ورای هزاره ها مرا شنید،شاید مکثی کرد،شاید قلبت را تکانی داد،شاید بخاطر خواهی آورد و از کنار جرقه ام عبور خواهی کرد ...پ ن: گفتم میتونم ببوسمت؟ و بوسیدمش و تا خونه گریه امانم نداد ...پ ن: بلو مارلین ماده با وزنی حدود دو تن چندین برابر نوع نر خود بزرگ میشود، زنده زاست قوی، سرسخت ، خشن ... معجزه ی غریبی است... پ ن: شاید هیچ وقت دیگه جسارت این رو نداشته باشم که بگم دوستتون دارم . براتون بیش از اونی که میدونید احترام و ارزش قائلم ، شما نماد من هستید خیلی از جاهای زندگیم . از شانسم خیلی ممنونم که فرصت محدودی داشتم برای همنشینی با شما. انقدر برام ارزشمندید که واقعا میترسم از دستتون بدم . تا هر وقت زنده ام فراموشتون نخواهم کرد و با افتخار از روزهایی یاد میکنم که کنارتون بودم . یلدا...

هفته آغاز شد من بیدار شدم و بعد از مدتها درگیری با کار بازسازی ، خونه رو دیدم، فضاهای سفیدی که همیشه گوشه ذهنم بودنایده هایی که با توجه به بعد مالی تبدیل به چیزی مشابه شدن حس اینکه جایی از رگهای لوله کشی این خونه گرفتگی نداره و ... امروز خونه شبیه جایی مرتب و آروم بود برای زندگی ! پا شدم چای گذاشتم تا برم بربری بگیرم و بعد این دوره سخت جسمی و روحی و روانی لبخند بزنم و بگم سلاااااام زندگی . بازم من،بازم تو... پ ن: مثل بیماری که بعد از یک نقاهت طولانی احساس شفا میکند، روزنه های امید توی دلم چشمک میزنند.  یلدا...